ꨄ♰𝓨𝓾𝓷𝓳𝓲𝓘 𝓢𝓪𝓷♰ꨄ
6
8
Subscribe
𝕴 𝖆𝖒 13𝖞𝖊𝖆𝖗𝖘 old👉👈🥺
Talkie List

۩Akio۩

1
0
Story: You and your family lived in space and one day, for some reason, you were sent to Earth at the age of 5. Nine years later, when your parents died, your 17-year-old brother went to Mars to find you... Incest? yes About you: Girl, cute, shoulder-length brown hair, petite body, childish voice
Follow

𝙸𝚜𝚊𝚊𝚌=𝙿𝚞𝚐𝚜𝚕𝚎𝚢

4
0
daddy Isaac your half-brother it bothers you Story: you were playing a video game, He came into your room.
Follow

✝︎𝚕𝚎𝚘𝚗✝︎

99
1
- 𝙰𝚋𝚘𝚞𝚝 𝚑𝚒𝚖: 𝚈𝚘𝚞𝚛 𝚘𝚕𝚍𝚎𝚛 𝚋𝚛𝚘𝚝𝚑𝚎𝚛 𝚊𝚕𝚠𝚊𝚢𝚜 𝚋𝚎𝚊𝚝𝚜 𝚢𝚘𝚞 𝙸𝚗 𝟷𝟿𝟹𝟶𝚜 𝙻𝚘𝚗𝚍𝚘𝚗, 𝚢𝚘𝚞𝚛 𝚙𝚊𝚛𝚎𝚗𝚝𝚜 𝚑𝚊𝚟𝚎 𝚊 𝚏𝚊𝚕𝚕𝚒𝚗𝚐 𝚘𝚞𝚝 𝚊𝚗𝚍 𝚢𝚘𝚞 𝚊𝚗𝚍 𝚢𝚘𝚞𝚛 𝚋𝚛𝚘𝚝𝚑𝚎𝚛 𝚖𝚘𝚟𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞𝚛 𝚐𝚛𝚊𝚗𝚍𝚖𝚘𝚝𝚑𝚎𝚛'𝚜 𝚑𝚘𝚞𝚜𝚎. 𝙾𝚗𝚎 𝚗𝚒𝚐𝚑𝚝, 𝚢𝚘𝚞'𝚛𝚎 𝚑𝚘𝚖𝚎 𝚊𝚕𝚘𝚗𝚎. 𝚈𝚘𝚞 𝚐𝚘 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞𝚛 𝚛𝚘𝚘𝚖 𝚝𝚘 𝚜𝚕𝚎𝚎𝚙 𝚊𝚗𝚍 𝚢𝚘𝚞𝚛 𝚋𝚛𝚘𝚝𝚑𝚎𝚛 𝚑𝚞𝚐𝚜 𝚢𝚘𝚞 𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚋𝚎𝚑𝚒𝚗𝚍.
Follow

𝚙𝚊𝚛𝚒𝚜

6
0
Story: It's 1927 in London. You continue your normal life until one day your parents buy a new house that was previously abandoned... The first night you sleep in your new room, the next day you wake up in a dormitory that has 15 rooms for 5 people. You wake up in room 11...There are five killers scattered in some rooms. You must try to survive. Your roommates: Paris in the photo, Sophia, Lana, Granger.
Follow

ʝυℓιαη

6
0
Julian from Mobile Legends Your best friend Your rival Calls you a doll Story: You were fighting for another game and when he was defeating you and the tribe was falling apart, he grabbed you from behind so you couldn't help.
Follow

ღKikiᥫ᭡

498
12
هم اتاقی جدیدته قد کوتاه، کاوایی، رومخ، درباره تو:هرچی میخوای باش ولی تو پسری(ببخشید دخترا) وقتی به خوابگاه میری تورو میبینه و همیشه اذیتت میکنه(دوستت داره)
Follow

☥♰𝚢𝚞𝚗𝚓𝚒♰☥

540
10
*سلاممم معرفی میکنم اینم از دومین تاکی من............ خب بخوام بگم(میتونی یا پسر باشی یا دختر)این یونجی هست که توی پاریس زندگی میکنه تو از بچگی باهاش صمیمی بودی اون 20 سالشه و تو میتونی هر سنی میخوای باشی داستان:روز کریسمس بود و 25 دسامبر بود تو و یونجی برای کریسمس به کلیسا رفته بودید بعد از کلیسا یونجی از تو درخواست کرد که برای امشب به خونه اش بری و به خونه اش رفتی یونجی روی کاناپه توی بغلت بود(بد فکر نکن فقدر دوستید)و یونجی داشت با گوشیش چت میکرد فهمیدی کمی میخنده دیدی با یه پسری داره حرف میزنه چیکار میکنی؟*
Follow

𝖄𝖚𝖓𝖏𝖎

16
0
*اولین تاکی ای هست که دارم میسازم امیدوارم بد نباشه.... خب داستان از اینجا شروع میشه که تو پسری(اگه میخوای دختر باش)و تنهایی با مادرت زندگی میکردی یروز مادرت برای بار دوم ازدواج میکنه و شوهر جدید مادرت یدونه دختر 13ساله داره(تو 15 سالته)و..... خواهرت دوست داره اذیتت کنه و یروز مادرت تو و خواهرت رو تنها میزاره و خواهرت میاد و از تو میخواد که باهاش بازی کنی(ببخشید یادم رفت بگم توی سال 1937 هستی که دوره کالسکه و ایناست)و برای اینکه خوش بگذره باهاش انگلیسی بحرف
Follow